«با اطمینان میدانم که…» یکی از کتابهای پرفروش سالیان اخیر جهان، از زبان یکی از مؤثرترین و بانفوذترین زنان دههی آغازین قرن بیستویکم است. اپرا وینفری در زمانهی شکها و تردیدها، از «معجزه» و «شفافیت» و «لذت» و «شکرگزاری» و «قدرت» میگوید.از کشف ریزترین لذتها و ظرفیتها و جذابیتهای زندگی گرفته، تا مسیر کلی و دشوار شناخت خود. از کشف مسیر اختصاصی که هر کدام از ما برای درککردن و ممکنساختن آن به دنیا آمدهایم؛ قصهی بیرونکشیدن نقشهی گنج از دل سنگ.
و همهی اینها از زبان زنی که خود، سختترین دوران نوجوانی و جوانی را داشته است، اما حالا انسانی است که میتواند از بالارفتن سناش کیف کند، چون میداند فرصتی برای رشد است: «چه خوب که شصتساله شدهام». همین است کـه طوری از اعجاز، از بهثمررساندنِ هر لحظه از زندگی سخن میگوید، که باورش میکنید. «با اطمینان میدانم که…» حاصل قلم ثروتمندترین زن دنیای هنر و رسانه است، کـه هنوز «لذت کتابخواندن زیر درخت بلوط» را از یاد نبرده است، لذتی که امیدواریم با خواندن این کتاب، برای شما هم اتفاق بیفتد. کتابی کـه خوب است در هر خانهای، و میان هر خانوادهای، وجود داشته باشد.
استیو تولتز، نویسندهی استرالیایی متولد ۱۹۷۲ سیدنی، اولین رمانش «جزء از کل» را در سال ۲۰۰۸ منتشر کرد که با استقبال زیادی روبهرو شد و همان سال نامزد جایزهی بوکر شد که کمتر برای نویسندهای که کار اولش را نوشته پیش میآید. با وجود مدتزمان کوتاهی که از چاپش گذشته، اکنون به عنوان یکی از بزرگترین رمانهای تاریخ استرالیا مطرح است.
او کتاب را در مدت پنج سال نوشت. پیش از آن مشاغلی مثل عکاسی، فروشندهی تلفنی، نگهبان، کارآگاه خصوصی، معلم زبان و نویسندهی فیلمنامه داشت. خودش در مصاحبهای گفته: «آرزوی من نویسنده شدن نبود، ولی همیشه مینوشتم. زمان بچگی و نوجوانی شعر و داستان کوتاه مینوشتم و رمانهایی را آغاز میکردم که بعد از دو و نیم فصل، علاقهام را برای به پایان رساندنشان از دست میدادم. بعد از دانشگاه دوباره به نوشتن رو آوردم. درآمدم خیلی کم بود و فقط میخواستم با شرکت در مسابقات داستاننویسی و فیلمنامهنویسی پولی دست و پا کنم تا بتوانم زندگیام را بگذرانم که البته هیچ فایدهای نداشت. زمانی که دائم شغل عوض میکردم یا بهتر بگویم، از نردبان ترقی هر کدام از مشاغل پایینتر میرفتم، برایم روشن شد هیچ کاری جز نویسندگی بلد نیستم. نوشتن یک رمان تنها قدم منطقیای بود که میتوانستم بردارم. فکر میکردم یک سال طول میکشد ولی پنج سال طول کشید. زمان نوشتن تحت تاثیر "کنوت هامسون"، "لویی فردینان سلین"، "جان فانته"، "وودی آلن"، "توماس برنارد" و "ریموند چندلر" بودم.»
«پیمان خاکسار» مترجم این کتاب میگوید: « "جزء از کل کتابی" است که هیچ وصفی، حتا حرفهای نویسندهاش، نمیتواند حق مطلب را ادا کند. خواندن "جزء از کل" تجربهای غریب و منحصر به فرد است. در هر صفحهاش جملهای وجود دارد که میتوانید آن را نقل قول کنید. کاوشی است ژرف در اعماق روح انسان و ماهیت تمدن. سفر در دنیایی است که نمونهاش را کمتر دیدهاید. رمانی عمیق و پرماجرا و فلسفی که ماهها اسیرتان میکند. به نظرم تمام تعاریفی که از کتاب شده نابسندهاند. این شما و این ؛جزء از کل"
«جزء از کل» از نادر کتابهای حجیمی است که به نهایت ارزش خواندن دارد. داستان در میانهی شورشی در زندان آغاز و در یک هواپیما تمام میشود و حتا یک صحنهی فراموششدنی در این بین وجود ندارد. یک کمدی سیاه و جذاب که هیچ چارهای جز پا گذاشتن در دنیای یخزدهاش ندارید.
- Esquire
یک داستان غنی پدر و پسری پر از ماجرا و طنز و شخصیتهایی که خواننده را یاد شخصیتهای چارلز دیکنز و جان ایروینگ میاندازند...
- Los Angeles Times
یکی از بهترین کتابهایی که در زندگیام خواندهام. شما تمام عمرتان فرصت دارید که رمان اولتان را بنویسید ولی خدای من، «جزء از کل» کاری کرده که بیشتر نویسندهها تا پایان عمرشان هم قادر به انجامش نیستند... اکتشافی بیاندازه اعتیادآور در اعماق روح انسان و شاید یکی از درخشانترین و طنزآمیزترین رمانهای پستمدرنی که من شانس خواندنش را داشتهام. استیو تولتز یک شاهکار نوشته، یک رمان اول فوقالعاده که به ما یادآوری میکند ادبیات تا چه حد میتواند خوب باشد.
- Ain’t It Cool News
جایگاه جزء از کل در کنار «اتحادیهی ابلهان» است. داستانی که انگار ولتر و ونهگات با هم نوشتهاند.
- Wall Street Journal
برنامهٔ بدون شرمساری برای رسیدن به اهداف “من عاشق کسی هستم که بهخاطر خواستههایش شرمنده نیست و اجازه نمیدهد دیگران ناامید و منصرفش کنند.” منظورم این نیست که این افراد هرگز نترسیدهاند، منظورم این نیست که هرگز در دام نظرات دیگران گرفتار نشدهاند؛ نه، آنها هم انسان هستند و مثل همۀ ما گاه دچار نبودِ اعتمادبهنفس شدهاند، اما وقتی نوبت عمل فرارسیده است، شک به دلشان راه نداده و دودل نشدهاند، فقط سرشان را پایین انداخته و بدون توجه به دیگران به کارشان ادامه دادهاند. مبارز بیپروا از نظر من یعنی این؛ یعنی حاضرید برای رسیدن به خواستهتان هرچیزی که هست تلاش کنید، و منتظر نماندهاید تا کسی آن را دودستی تقدیمتان کند و میدانید که این خواسته متعلق شماست و به آن دست خواهید یافت. آیا شما هم یک مبارز بیپروایید؟ من هم هستم. آیا دلتان میخواهد باشید، اما از فکر و نظر دیگران میترسید؟ من هم قبلاً در چنین شرایطی بودهام. وزن و اهمیت نظرات دیگران برای بسیاری از زنان آنقدر سنگین و بالاست که تحملکردنش بسیار دشوار است. آنها میترسند از مکان امنی که برای خود ساختهاند قدم بیرون بگذارند. اما این خودِ واقعیمان نیست، نه؟ ما باید بهدنبال اهداف و رؤیاهایمان برویم، باید جسور باشیم و شجاعت بهخرج دهیم و شرایط را بپذیریم؛ چون شانس زندگی با استفاده از تمام تواناییهایمان، ارزش تمام واکنشها و برخوردهای منفیای را که در مقابل، دریافت خواهیم کرد دارد. مردم میگویند یک #دختر_خوب هیاهو بهپا نمیکند. بسیارخوب، من اهمیتی به این حرف نمیدهم. من بیشتر به تغییردادن دنیا اهمیت میدهم تا نظراتی که آدمهایش درموردم دارند.
تا به حال این فكر به سرت زده كه آنقدرها هم كه باید خوب نیستی؟ كه به اندازه كافی لاغر نیستی؟ كه مادر بدی هستی؟ آیا این فكر به سرت زده كه لیاقتت همین است كه با تو بدرفتاری شود؟ كه هیچ ارزشی نداری و هرگز به جایی نخواهی رسید؟ تمامی اینها دروغ است. دروغهایی كه توسط جامعه، رسانهها، خانوادههایمان، یا صادقانه بگویم، توسط خود شیطان ساخته شده و تداوم یافتهاند. این دروغها برای اعتمادبهنفس و تواناییهای ما خطرناك و ویرانگر هستند. بزرگترین گناه این دروغها این است كه اصلا آنها را نمیشنویم. ما به ندرت دروغهایی را كه درباره خودمان ساختهایم میشنویم چون سالهاست كه آنها با صدای بلند در گوشهایمان نجوا میشوند و از این رو شنیدنشان تبدیل به امری عادی شده است. حرفهای نفرتانگیزی كه هر روز بر سرمان آوار میشوند اما متوجهشان نمیشویم. تشخیص دروغهایی كه در مورد خودمان باور كردهایم كلید تبدیل شدن به نسخه بهتری از خودمان است. اگر همزمان با علم به این كه بر ناملایمات زندگیمان تسلط داریم بتوانیم مركز اصلی آنها را نیز پیدا كنیم آنوقت است كه میتوانیم به درستی مسیرمان را تغییر دهیم.
میداند کیلومترها بین خانهی جدیدش در نیویورک و دوستش سام در لندن فاصله است.
میداند کارفرمای جدیدش آدم نازنینی است و همسرش رازی را از او پنهان میکند.
چیزی که لو نمیداند این است که با کسی آشنا خواهد شد که زندگیاش را زیر و رو میکند، زیرا این فرد او را یاد دوستی میاندازد و این یادآوری آزاردهنده خواهد بود.
لو نمیداند چه کند، ولی میداند هر تصمیمی بگیرد، اوضاع دیگر مثل سابق نخواهد بود.
آیا او باید به تجربههای جدید «بله» بگوید و با بیرون آمدن از منطقهی امن خود پذیرای چالشهای جدیدی شود؟
لو میخواهد بداند اگر عاشق کسی هستی، آیا برای داشتنش باید از رویاهایت دست بکشی؟ یا میتوان هر دو را با هم داشت و هیچ یک را فدا نکرد؟
رمان «هنوز هم من» نوشتهی جوجو مویز در ادامهی رمانهای محبوب «من پیش از تو» و «پس از تو» با ترجمهی مریم مفتاحی در ۶۱۴ صفحه از سوی نشر آموت منتشر شده است.
در گوشهاي از لندن، هنري لاشاپل که پنجاه سال پيش در فرانسه در يک آموزشگاه سوارکاري مخصوص نخبگان تعليم ديده است، به نوه و اسبش ميآموزد چگونه بر نيروي جاذبهي زمين غلبه کنند و حرکات نمايشي انجام دهند. سپس مشکلاتي پيش ميآيد و ساراي چهارده ساله مجبور ميشود خود به تنهايي کار را ادامه دهد. ناتاشا مکولي، وکيل و حقوقدان، بهاجبار با همسر سابقش در يک خانه زندگي ميکند، زندگي او مختل شه و توانايي حرفهاش بهدلايلي زير سوال رفته است. وقتي بازي روزگار سارا را در مسير او قرار ميدهد، اين فرصت نصيب ناتاشا ميشود تا به زندگي خود سروسازماني بدهد. اما او نميداند که سارا رازي در دل دارد... رازي که زندگي همهي آنها را تغيير خواهد داد و...
داستانی رازآلود از گذشتههایی دور با شخصیتهایی هنجارشکن و ترقیخواه در جامعهای سنتگرا؛
لوتی از آوارگان جنگ جهانی دوم است و در کودکی به خانوادهی دکتر هولدن سپرده میشود و در کنار سیلیا، دختر خانواده هولدن که همسن اوست، رشد میکند و سالهای نوجوانی را پشت سر میگذارد. زندگی در شهر کوچک و بیجنب و جوش «مِرِم» عذابآور است و ساکنان کهنهپرستش در مقابل هرگونه تغییر و تحولی از خود مقاومت نشان میدهند. این دو دختر جوان مشتاق هستند تا دور از خانواده و به هر نحو ممکن درِ دنیای جدیدی را به روی خود بگشایند. بدین ترتیب وقتی گروهی سنتشکن از لندن میآید و در عمارت آرکیدیا ساکن میشود، با دو شیوهی جدید از زندگی آشنا میشوند. عشقی که پس از آن در قلب لوتی جوانه میزند، عواقبی در پی دارد و زندگی افرادی را تحت تاثیر قرار میدهد. اینک بعد از گذشت پنج دهه، عمارت در دست بازسازی است و با برملا شدن اسراری که سالها در آن مدفون بود، این سؤال مطرح میشود: آیا هرگز میشود از گذشتهی خود گریخت؟
جوجو مویز در رمان «میوه خارجی» با محوریت شخصیت زنها و روایت دو داستان موازی در حال و گذشته، بار دیگر داستان پرکششی را به خواننده عرضه میدارد.
جوجو مویز پس از نوشتن این رمان در سال 2004 موفق به کسب رمان عاشقانه سال شده است.
مریم مفتاحی، متولد 1343 ساری و فارغالتحصیل رشته مترجمی زبان انگلیسی و زبانشناسی از دانشگاه علامه طباطبایی است. از این مترجم تا کنون ترجمه رمانهای «من پیش از تو»، «پس از تو»، «یک بعلاوه یک» نوشتهی «جوجو مویز» و رمان «همسر خاموش» نوشتهی «ای.اس.ای هریسون» در نشر آموت منتشر شده است.
یک زن همیشهخوشبین بعلاوه یک غریبهی شکستخورده؛
«جس توماس» زنی با دو شغل و دو بچه، از پس هزینههای زندگی خود و فرزندانش برنمیآید و هیچوقت پول کافی ندارد. با پوشیدن دمپایی لاانگشتی به استقبال بهار میرود و وقتی روزگار زمینش میزند، نهایت تلاشش را میکند دوباره روی پا بایستد. با این همه، مشکلاتی وجود دارند که خودش به تنهایی از عهدۀ آنها برنمیآید. «اد نیکلاس» مرد موفقی که دچار بدبیاری میشود و با یک اشتباه همهچیزش را میبازد. حالا تلاش میکند زندگیش را دوباره از نو بسازد.
مرد نمیخواهد به کسی کمک کند و زن نمیخواهد کسی به او کمک کند، اما آیا این دو میتوانند در کنار هم به جایی برسند؟
رمانی پرکشش از شرح یک دلدادگی که من از خواندنش لذت بردم. «روزنامهی دیلی میل»
مریم مفتاحی در گفتگو با خبرنگار مهر درباره این رمان عنوان کرد: این رمان در فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز قرار دارد. جوجو مویز در این رمان همچون سایر رمانهایشان به یک سری مسائل انسانی و اجتماعی پرداخته و با نگاهی واقعبینانه رفتارها و واکنشهای انسانها را در موقعیتهای نامطلوب و مطلوب زندگی دستمایه قرار داده و رمانی از آن بیرون کشیده که باز هم مثل بقیه رمانهایشان پیامی در آن نهفته است.
وی ادامه داد: بعضی رمانها بیش از ۱۰ کتاب روانشناسی و خودشناسی میتوانند به افراد کمک کنند خود را بیابند. معجزه خانم مویز و هنرش در این است که در این رمان نیز مثل دو رمان «من پیش از تو» و «پس از تو» با ادبیاتی بدور از هرگونه پیچیدگی موفق میشود رمانی ارائه کند که تأثیرگذار باشد و خواننده را به تفکر وادارد.
به گفته مفتاحی زبان خانم مویز در این کتاب نیز ساده و شفاف و لطیف است و در این رمان نیز مثل همیشه صمیمی مینویسد و همین صمیمیت است که به دل خواننده مینشیند.
وی ادامه داد: خانم مویز در رمان «یک بعلاوه یک» از زن جوانی مینویسد که در جامعه تنها رها شده و باید زندگی دختر نابغه ریاضی و پسرش را که به فرزندی پذیرفته اداره کند، این زن همیشه به فرزندانش گفته که باید درستکار باشند و خلاف نکنند، اما آیا میتوان در این دنیای سراسر آشوب به اخلاقیات پایبند بود؟
من پیش از تو را می توان محبوب ترین کتاب جوجو مویز در ایران نامید. کتابی که برای اولین بار از سوی انتشارات آموت در اختیار علاقه مندان قرار گرفت. این کتاب به مدت ۱۲ هفته از جمله کتاب های پر فروش نیویورک تایمز بود.
جوجو مویز روزنامه نگار و نویسنده انگلیسی که متولد ۱۹۶۹ است، از سال ۲۰۰۲ رمان های پر احساسی را نوشته و تنها کسی است که تابه حال توانسته دو بار جایزه انجمن رمان نویسان رمانتیک را دریافت کند.
لوسیا کلارک دختر پرستاری که در دنیای بزرگتری گشوده شده است میرود تا زندگی را از سر بگیرد و آهنگی دیگر از بودن خویش بنوازد لوسیا که اینک تحول عظیمی در او رخ داده است با تجربه ی جدیدی رو به رو میشود و شرایط به گونه ای رقم میخورد که یک بار دیگر در آزمون زندگی شرکت میکند و بر سر دوراهی می ایستد در نهایت مجبور میشود انتخابش را بکند و این شاید بزرگترین تصمیم زندگی اش باشد که...
جوجومویز روزنامه نگار و نویسنده ی انگلیسی متولد 1969 فارغ التحصیل دانشگاه لندن ویکی از معدود نویسندگانی است که دو بار موفق شد جایزه داستان بلند رمانتیک سال را از انجمن رمان نویسان رمانتیک دریافت کند وی که خود حدود ده سال برای روزنامه ایندیپندنت مقاله نوشته سال هاست که فقط به نوشتن رمان میپردازد. رمان من پیش از تو به قلم جوجومویز در صدر پر فروش های نیویورک تایمز قرار دارد و اقتباس سینمایی آن با نقش آفرینی دو بازیگر سرشناس انگلیسی امیلیا کلارک و سام کلافین ساخته شده است.
رمان همسر مسافر زمان، یک داستان عاشقانه ی سرگرم کننده و اغلب گزنده با پیچ و خمی جذاب است: اگر یکی از طرفین قادر به حرکت در زمان باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این رمان بسیار بدیع و خلاقانه، به سوالاتی درباره ی زندگی، عشق و تأثیر زمان بر روابط می پردازد. کلر، دختری زیبا و باهوش است که در رشته ی هنر تحصیل می کند و هنری، کتابداری ماجراجوست. این دو، یکدیگر را از زمانی که کلر، 6 ساله و هنری، 36 ساله بود، می شناسند و در زمان بیست و سه سالگی کلر و سی و یک سالگی هنری، با هم ازدواج می کنند. غیرممکن به نظر می رسد اما حقیقت دارد، چراکه هنری یکی از اولین کسانی است که دچار اختلال تغییر مکان و زمان شده است؛ به طوری که ساعت ژنتیکی بدنش به صورت تصادفی تنظیم مجدد شده و او ناگهان خود را در مکان و زمانی دیگر در گذشته و آینده می یابد. ناپدید شدن های او خود به خود و غیرقابل پیش بینی است و مشکلات عجیبی بر سر راه داستان عاشقانه ی نامتداول کلر و هنری ایجاد می کند. این موضوع که تلاش آن ها برای داشتن یک زندگی مشترک عادی را چیزی غیرقابل پیشگیری و غیرقابل کنترل تهدید می کند، داستان این دو نفر را بسیار تکان دهنده و فراموش نشدنی ساخته است.
مردی به نام اُوِه داستان روزگار پیرمردی است کمحرف، سختکوش و بسیار سنتی که اعتقاد دارد همهچیز باید سرجای خودش باشد و فقط احمقها به کامپیوتر اعتماد میکنند. او سالها با قوانین سفتوسختش و همسرش که عاشقانه دوستش داشته، زیسته و حالا انگار به آخر خط رسیده است. تا اینکه یک روز صبح ماشین یک زن باردار ایرانی و شوهر خنگش که قرار است همسایهی او شوند، کوبیده میشود به صندوق پستیاش و این آغاز ماجراست.
هفتهنامه معتبر اشپیگل در معرفی این کتاب نوشته است: ««کسی که از این رمان خوشش نیاید، بهتر است اصلاً هیچ کتابی نخواند.»
این کتاب ابزاری را در دست شما میگذارد تا از آن طریق بتوانید با استفاده از رویکردی نوین در مدیریت به نام «رویکرد طراحی» با ترسیم و طراحی مدل کسب و کار به خلقی نوآورانه دست بزنید و سازمان خود را متحول نمایید.
همراه با تولد هر سازمانی، مدل کسب وکار آن نیز متولد می شود و این امر نشان دهنده ضرورت توجه به طراحی آگاهانه مدلهای کسب وکار دارد که کاربرد بسیاری در علوم سازمانی داشته باشد. استراتژیستها باید بدانند که مدل کسب وکار یک سازمان چیست تا بتوانند چالش سازمان در تعامل با محیط را درک کرده و برای گذر از آن استراتژی مناسب را فرموله نمایند. افراد کارآفرین باید خود را به ابزار ترسیم و طراحی مدل کسب وکار مجهز نمایند تا بتوانند تراوشات ذهنی خود را در قالبی درآمدزا قرار دهند تا بتوانند سرمایهگذاران را قانع نمایند و نوآوریهای خود را به سرانجام برسانند. در صورتی که نوآوریهای فناورانه، پروژههای ارائه محصول جدید به بازارهای فعلی و نیز ارائه محصولات فعلی به بازارهای جدید با طراحی مدل کسب وکار مناسب همراه نشوند، همگی به شکست خواهند انجامید.این کتاب ابزاری را در دست شما میگذارد تا از آن طریق بتوانید با استفاده از رویکردی نوین در مدیریت به نام «رویکرد طراحی» با ترسیم و طراحی مدل کسبوکار به خلقی نوآورانه دست بزنید و سازمان خود را متحول نمایید.
این کتاب که توانست در همان دو هفته نخست بیش از دو میلیون نسخه فروش داشته باشد و عنوان پرفروشترین کتاب سال را نصیب خود کند، به شرح خاطرات میشل اوباما، همسر باراک اوباما، میپردازد.
«شدن» روایتی از زندگی شخصی خانم اوباما قبل و بعد از ورود به کاخ سفید است. او اولین بانوی اولِ آمریکاییِ آفریقاییتبار بود و شوهرش اولین رئیسجمهور سیاهپوست آمریکا محسوب میشود.
میشل اوباما با استفاده از شیوهای روایی و عمیق' خواننده را به دنیای خود دعوت میکند و تجربیاتی را بیان میکند که شخصیت او را از دوران کودکی در منطقهای فقیرنشین در شیکاگو تا زمانی که به بانوی اول امریکا گردید، شکل میدهد. این کتاب شرحی است از موفقیتها و ناکامیهای او در زندگی شخصی و عمومی. او در این کتاب به مشکلات ازدواجش ازجمله سقطجنین اشاره میکند و میگوید چگونه پس از دو بار بارداریِ ناکام، عاقبت، با لقاح مصنوعی موفق شد بچهدار شود.
میشل رابینسون اوباما (1964) از سال 2009 تا 2017 بانوی اول امریکا بود. او فارغالتحصیل رشته حقوق از دانشگاه پرینستون و هاروارد است و مدتها به کار وکالت پرداخته است. وی هماکنون با همسرش باراک اوباما و دو دخترش مالیا و ساشا در واشنگتن زندگی میکند.
در این کتاب که مؤلفان آن هر دو از شناختدرمانگران بنام هستند، 11 الگوی رفتاری مخرب و تکراری، که با خودانگارۀ منفی ارتباط دارند، مشخص شده اند. ضمن شرح حال بیماران واقعی، مؤلفان نشان میدهند که چگونه هر یک از این الگوهای ناکارآمد از تجارب کودکی ریشه گرفته و خود، مبنایی برای ارزیابی خویشتن در بزرگسالی میشوند.
در ادامۀ کتاب، برنامهای عملی با استفاده از تکنیکهای تجربی (تماس با کودک درون) و شناختی (بازنویسی خود و جایگزینی آن با الگوی ناکارآمد) و رفتاری (شناسایی رفتارهای خاص و تغییر آنها) معرفی میشود. این کتاب ابزار قدرتمندی برای کار با مراجعان براساس رویکردهای شناختی و طرحواره درمانی است.
دکتر آرون تی. بک بنیانگذار درمان شناختی-رفتاری در مقدمۀ این کتاب مینویسد: “یانگ و کلوسکو بر اساس خلاقیت و تدبیراندیشی توانستهاند ابزارهای اثرگذاری برای تغییر روابط بینفردی و روابط شغلی تدوین کنند. به دنبال تغییر در روابط بین فردی و روابط شغلی، زندگی تغییر شگرفی خواهدکرد. این کتاب نشان میدهد که نویسندگان از بینش بالینی، حساسیت و شفقت خاصّی برای راهحل اندیشی مشکلات بین فردی و مشکلات شغلی برخوردارند.”
فهرست مطالب:
بخش 1: سوداي بدون التهاب
بخش 2: جنگ ناشكيب
بخش 3: اگر بهتر نشوم، بيرونم ميكنيد؟
بخش 4: پيشگيري همان درمان است
بخش 5: نسخه تحريفشده وجود ما
بخش 6: ثمره تلاشهاي درازمدت (گنج رنج طولاني)
مبارزه آتوسا
داستانی از جنگ، عشق و امید که برنده جایزه ادگار ۲۰۱۷ شدهاست.
داستان در آمستردام و در سال ۱۹۴۳ میگذرد. هانکه، روزهایش را با تهیه و تحویل کالاهای بازار سیاه به مشتریهایش میگذراند و شبها نیز مجبور است ماهیت اصلی کارش را از پدر و مادر نگرانش مخفی سازد. نامزد هانکه با یورش آلمانیها در جنگ کشته شده و او هر لحظه را با غم و سوگ نامزدش سپری میکند. هانکه دوست دارد که کار غیرقانونیاش را نوعی شورش و سرکشی کوچک قلمداد کند. در روزی عادی، یکی از مشتریان هانکه، خانم جانسن، از او درخواست کمک میکند. زمانی که هانکه درخواست خانم جانسن را میشنود، بسیار شوکه و شگفتزده میشود.
خانم جانسن میخواهد نوجوانی یهودی را پیدا کند که در خانهاش مخفی شدهبود ولی اکنون بدون هیچ رد و نشانی ناپدید شدهاست. هانکه در ابتدا تمایلی به درگیر شدن در چنین ماجرای خطرناکی ندارد، اما او درنهایت، وارد گستره ای وسیع از اسرار و ماجرجوییها میشود که او را به قلب مقاومت علیه نازیها میکشاند، چشمانش را روی بیرحمی و ستمهای جنگ باز کرده و او را وادار می سازد که هر طور شده کاری بکند.
مونیکا هسی، نویسندهی آمریکایی، آثار فوق العاده موفقی در کارنامهی هنری خود دارد. او برای روزنامهی واشنگتنپست، مطلب مینویسد و مانند داستاننویسی، در این حرفه هم موفقیتهای ارزشمندی کسب کردهاست.
قرنها پس از جنگی هستهای که سیارهمان را نابود کرد، انسانیت در تکاپوی بازسازی است. از فرود سفینههای انتقال و پیوستن کلونینشینان به گروه صدنفر چند ماهی میگذرد و نوجوانانی که زمانی انگ بزهکاری خورده بودند، حالا از رهبران مردمانشان هستند.
کلونینشینان و زمینیزادگان همراه یکدیگر دارند نخستین جشن خود را برگزار میکنند که گروهی بیگانه با فریادهای نبردی غیرمعمولی به آنان حمله میکنند. تازهواردان عدهای از آنان را میکشند، زندانی میگیرند و تدارکات حیاتیشان را به تاراج میبرند. وقتی بلامی و کلارک میفهمند که ولز، اوکتاویا و گلس اسیر شدهاند، قسم میخورند به هر قیمت ممکن آنان را برگردانند.
هفتهها از فرود بر روی زمین میگذرد و صد نفر توانستهاند در محیط وحشی و پر هرجومرج خود، نظم و ثباتی به وجود بیاورند. ولی با آمدن سفینههای انتقال تازهای از فضا، توازن حساسشان به هم میریزد.
تازهرسیدگان خوششانس هستند- درروی کلونی، اکسیژن رو به اتمام است- اما پس از سالم رسیدن به زمین، گلس متوجه میشود که شانسش رو به اتمام است. کلارک گروه نجاتی را به محل سقوط رهبری میکند و آمادهی درمان مجروحان است، ولی نمیتواند به والدینش فکر نکند که احتمالاً هنوز زنده هستند. در این زمان، ولز در تلاش است تا باوجود حضور نائب صدراعظم و نگهبانان مسلح او، نفوذ و اعتبار خود را حفظ کند و بلامی باید تصمیم بگیرد با جنایاتی که پشت سر بهجا گذاشته، روبهرو شود یا بگریزد.
زمان آن رسیده تا صد نفر متحد شوند و برای آزادی که روی زمین یافتهاند، مبارزه کنند یا خطر کرده و همهچیز و هر آنکس را که دوست دارند، از دست بدهند.
از فرود صد نفر بر زمین، بیست و یک روز گذشته است. آن ها اولین انسانهایی بودند که پس از قرنها پا روی سیاره میگذاشتند... یا حداقل اینطور فکر میکردند.
در مواجهه با دشمنی ناشناس، ولز سعی دارد گروه را کنار هم نگه دارد. کلارک به دنبال سایر ساکنان کلونی، به سمت کوه وِدر حرکت میکند و بلامی میخواهد به هر قیمتی شده، خواهرش را نجات بدهد.
و در سفینه، گلس با انتخابی دشوار میان عشق و زندگی دست به گریبان است.
باد با دمی گزنده مينالد و زوزه ميکشد. صاعقه ميغرد و فرياد ميکشد. خشم نيرويي محرک در دشت سنگ درخشان است. حتي سايهها هم ترسيدهاند.
در قلب دشت، دژ خاکستري عظيمي، ناشناخته و کهنتر از هر خاطرهي نگاشته شده، سر به فلککشيده است. برجي باستاني روي شيارِ ايجادشده در دشت واژگون شده است. از درون دژ صداي کوبهاي بم، مهيب و شمرده همچون تپيدن قلب دنيايي خفته، سکوت کهن را درهم ميشکند.
مرگ ابديت است. ابديت سنگ است. سنگ سکوت است.
سنگ ناطق نيست اما سنگ به ياد ميآورد.
و اين چنين واپسين جنبش سنگ درخشان آغاز گرديد...
از روان تا بیان (ذهن، ارتباط موثر، گفتار)
هیچ تلاشی بی نتیجه نیست
احتمالا بارها و بارها این جمله رو شنیدین، اما آیا تا بحال فکر کردین که این جمله توسط چه افرادی بیان میشه؟ یادتون باشه انسان، بدون قدرت تحلیل شبیه میرزا قاسمی بدون بادمجونه، شبیه سینما بدون فیلم، کتاب بدون نوشته، استخر بدون آب، جنگل بی درخت و پیکر بدون مغز. همین قدر خالی و ناکارآمد.
من معتقدم هر کتابی ارزش یک بار خوندن رو نداره .کتاب باید چراغی در ذهن روشن کنه و تغییری رو ایجاد. همین طور باید در انتخاب دست کم یک تصمیم درست کمکمون کنه. بدون شک از روان تا بیان تغییر شگرفی در تفکر ، زاویه دید و ارتباطات شما ایجاد میکنه
که پیشنهاد میکنم برای سنجش این ادعا، همین الان حدود یک دقیقه وقت بزارین و صفحه 31 رو بخونین . درمرحله بعد اگه شما هم به ادعای من صحه گذاشتین، کتاب رو با خودتون به خونه ببرین و در کنار بهره بردن از این راهنمای جامع و کامل به خوبی ازش مراقبت کنین.